شرح مطلب


روان‌شناسی: مهارت‌های زندگی / مهارت‌های اجتماعی

مقدمه‌ای بر اصول و مبانی «مهارت‌های زندگی (Life Skills)»

نگارنده: علی مددیان پاک، ارسال‌شده در شنبه, 09 اردیبهشت 1396

در این مطلب، به‌طور موجز و مختصر تعاریفی از مهارت‌های اساسی زندگی، تاریخچه، ضرورت و اهمیت و ابعاد آن مطرح شده است.

clipartkid.com
منبع تصویر: clipartkid.com

مقدمه: هزاره‌ی جديد را می‌توان هزاره‌ی تبادل اطلاعات ناميد. با رواج يافتن رسانه‌های همگانی مانند راديو و تلويزيون و اخيراً اينترنت، اطلاعات زيادی در اختيار مردم قرار می‌گيرد، تا جایی كه امروزه پديده‌ای به نام "بحران اطلاعات" شكل گرفته است. منظور از بحران اطلاعات، هجوم بی‌وقفه‌ی اطلاعاتی است كه متأسفانه درونی نشده و برخلاف گذشته به مهارت تبديل نمی‌شود. مهارت به معنی استفاده‌ی ماهرانه و توان‌مندانه از دانش است. برای مثال، بيشتر مردم می‌دانند كه رفتارهای پرخاشگرانه، ناكارآمد و ويران‌گر هستند. بسياری از افراد نيز راه‌هایی را برای كنترل خشم خویش می‌شناسند. اما در عمل چند نفر می‌توانند به‌طور مناسب از اين روش‌ها برای كنترل خشم خود استفاده كنند؟ يا به بيان ديگر، مهارت استفاده از روش‌های كنترل خشم را دارند؟ شايد زمانی كه مهارت‌ها به زمينه‌های خاص يا موارد تخصصی مربوط می‌شود، فقدان آن‌ها آسيب چندانی به زندگی شخص يا جامعه وارد نكند. برای مثال، اگر كسی فاقد مهارت رانندگی باشد، يا نتواند غذاهای خاصی را طبخ كند، زندگی روزمره‌ی وی مختل نخواهد شد. اما هنگامی كه صحبت از فشارهای روانی روزمره و بحران‌های زندگی اجتماعی به ميان می‌آيد، نقص مهارت‌های مقابله‌ای سازگارانه يا تأخير در انتخاب مناسب‌ترين راه‌حل، به آسيب جبران‌ناپذيری منجر می‌گردد. برای مثال، همه‌ی ما در كار بالينی شاهد انزوا و تنهایی ناشی از رفتار غيرجرأت‌مندانه، لطمه‌های شديد ناشی از عدم‌كنترل خشم و يا بحران‌های ناشی از نداشتن دوست يا عوارض حاصل از دوستی‌های نامناسب بوده‌ايم. شايد در دهه‌های گذشته به دليل ساده‌تر بودن و پيش‌بينی‌پذير بودن زندگی اجتماعی و كارآمدی الگوپذيری از والدين و حتی نسل‌های قبل‌تر از آن، اين مهارت‌ها به سادگی در طی رشد آموخته شده و نيازی به آموزش مستقيم آن‌ها احساس نمی‌شد. اما امروزه آموزش مستقيم مهارت‌های زندگی به‌عنوان بخشی مهم و كليدی در جامعه‌پذيری افراد جامعه در سراسر دنيا مطرح است. تعريف مهارت‌های زندگی: سازمان جهانی بهداشت (1994)، مهارت‌های زندگی را چنين تعريف نموده است: «توانایی انجام رفتار سازگارانه و مثبت به‌گونه‌ای كه فرد بتواند با چالش‌ها و ضروريات زندگی روزمره كنار بيايد». يونيسف (1999)، مهارت‌های زندگی را به اين صورت تعريف می‌كند: «یک رويكرد مبتنی بر تغيير رفتار يا شكل‌دهی رفتار كه برقراری توازن ميان سه حوزه را مدنظر قرار می‌دهد. اين سه حوزه عبارت‌اند از: دانش، نگرش، و مهارت‌ها». تعريف يونيسف بر شواهد پژوهشی مبتنی است كه نشان می‌دهند اگر در توانمندسازی افراد جامعه بحث دانش، نگرش، و مهارت به‌صورت تلفيقی مورد توجه قرار نگيرد، نتيجه‌ی مورد انتظار يعنی كاهش رفتارهای پرخطر به‌دست نمی‌آيد. به‌طور كلی، مهارت‌های زندگی عبارت‌اند از توانایی‌هایی كه منجر به ارتقای بهداشت روانی افراد جامعه، غنای روابط انسانی، افزايش سلامت و رفتارهای سلامتی در سطح جامعه می‌گردند. مهارت‌های زندگی، هم به‌صورت یک راهكار ارتقای سلامت روانی و هم به‌صورت ابزاری در پيشگيری از آسيب‌های روانی ـ اجتماعی مبتلا به جامعه نظير اعتياد، خشونت‌های خانگی و اجتماعی، آزار كودكان، خودكشی، ايدز، و موارد مشابه قابل استفاده است. به‌طور كلی، مهارت‌های زندگی ابزاری قوی در دست متوليان بهداشت روانی جامعه در جهت توانمندسازی جوانان در ابعاد روانی ـ اجتماعی است. اين مهارت‌ها به افراد كمک می‌كنند تا مثبت عمل كرده و هم خودشان و هم جامعه را از آسيب‌های روانی ـ اجتماعی حفظ كرده و سطح بهداشت روانی خويش و جامعه را ارتقاء بخشند (سازمان جهانی بهداشت، 1999). تاريخچه‌ی مهارت‌های زندگی: آموزش مهارت‌های زندگی در سال ۱۹۷۹ و با اقدامات دكتر گيلبرت بوتوين (Gilbert Botvin) آغاز گرديد. وی در اين سال یک مجموعه آموزش مهارت‌های زندگی برای دانش‌آموزان كلاس هفتم تا نهم تدوين نمود كه با استقبال فراوان متخصصان بهداشت روان مواجه گرديد. اين برنامه‌ی آموزشی به نوجوانان ياد می‌داد كه چگونه با استفاده از مهارت‌های رفتار جرأت‌مندانه، تصميم‌گيری، و تفكر نقاد، در مقابل وسوسه يا پيشنهاد سوءمصرف مواد از سوی همسالان مقاومت كنند. هدف بوتوين طراحی یک برنامه‌ی واحد پيشگيری اوليه بود و مطالعات بعدی نشان داد كه آموزش مهارت‌های زندگی تنها در صورتی به نتايج مورد نظر ختم می‌شود كه همه‌ی مهارت‌ها به فرد آموخته شود. پژوهش‌ها حاكی از آن بودند كه اين برنامه در پيشگيری اولیه‌ی چندين نوع مواد مخدر، از جمله سيگار، موفق بوده است (بوتوين، ۲۰۰۰؛ بوتوين، ۲۰۰۲). به دنبال اين اقدام مقدماتی، از سال ۱۹۹۳ به بعد سازمان جهانی بهداشت (WHO) با هماهنگی يونيسف، برنامه‌ی آموزش مهارت‌های زندگی را به‌عنوان یک طرح جامع پيشگيری اوليه و ارتقای سطح بهداشت روانی كودكان و نوجوانان معرفی نمود (سازمان جهانی بهداشت، 1994؛ سازمان جهانی بهداشت و یونیسف، 1994؛ سازمان جهانی بهداشت، 2004). اين برنامه در كشورهای مختلف دنيا تجربه شد و گزارش‌های اميدبخشی از كارایی اين برنامه منتشر گرديد. اهميت مهارت‌های زندگی: پژوهش‌های متعدد نشان داده‌اند كه خود‌ـ‌آگاهی (self-awareness)، عزّت‌نفس (self-esteem)، و اعتمادبه‌نفس (self-confidence)، شاخص‌های اساسی توانمندی‌ها و ضعف‌های هر انسانی هستند (سازمان جهانی بهداشت، 1994). اين سه ويژگی فرد را قادر می‌سازند كه فرصت‌های زندگی‌اش را مغتنم شمرده، برای مقابله با خطرات احتمالی آماده باشد، به خانواده و جامعه‌اش بيانديشد و نگران مشكلاتی كه در اطرافش وجود دارد، باشد و به چاره‌انديشی بپردازد. مهارت‌های زندگی به‌عنوان واسطه‌های ارتقای سه ويژگی فوق‌الذكر در آدم‌ها می‌توانند فرد و جامعه را در راه رسيدن به اهداف فوق کمک نمايند. ده مهارت اصلی زندگی: يونيسف، مهارت‌های زندگی را در چندين سطح دسته‌بندی می‌كند: • سطح اول، مهارت‌های پايه‌ای و اساسی روان‌شناختی و اجتماعی هستند. اين مهارت‌ها به شدت متأثر از فرهنگ و ارزش‌های اجتماعی می‌باشند، نظير خودآگاهی و همدلی. • سطح دوم، مهارت‌هایی هستند كه تنها در شرايط خاص مورد استفاده قرار می‌گيرند، نظير مذاكره، رفتار جرأت‌مندانه، و حل تعارض. • سطح سوم، مهارت‌های زندگی كاربردی هستند، نظير مبارزه با نقش‌های جنسيتی سنتی يا امتناع از سوءمصرف مواد. سازمان جهانی بهداشت (WHO)، در برنامه‌ی مهارت‌های زندگی كه در سال ۱۹۹۳ معرفی نمود، ده مهارت را به‌عنوان مهارت‌های زندگی اصلی معرفی نمود. اين ده مهارت از سوی يونيسف و يونسكو نيز به‌عنوان مهارت‌های زندگی اصلی شناخته شده‌اند. اين مهارت‌ها عبارت‌اند از: ۱. مهارت تصميم‌گیری (decision-making): در اين مهارت افراد می‌آموزند كه تصميم‌گيری چيست و چه اهميتی دارد. آن‌ها همچنين با انواع تصميم‌گيری آشنا شده و مراحل یک تصميم‌گيری را گام‌به‌گام تمرين می‌كنند. دانشجويان همچنين با رابطه‌ی موجود ميان تصميم‌گيری و ساير مهارت‌های زندگی از یک‌سو، و رابطه‌ی تصميم‌گيری با پيشگيری اوليه در بهداشت روانی از سوی ديگر، آشنا می‌شوند. ۲. مهارت حل مسئله (problem solving): اين مهارت عبارت است از تعريف دقيق مشكلی كه فرد با آن روبه‌رو است، شناسایی و بررسی راه‌حل‌های موجود و برگزيدن و اجرای راه‌حل مناسب و ارزيابی فرآيند حل مسئله تا به اين ترتيب فرد دچار دغدغه و اضطراب نشود و از راه‌های غيرسالم برای حل مشكلات خويش استفاده نكند. ۳. مهارت تفكر خلاق (creative thinking): توانایی تفكر خلاق یک مهارت سازنده و پايه برای نيل به ساير مهارت‌های مرتبط با سبک انديشيدن است. در اين مهارت افراد فرا می‌گيرند كه به شيوه‌ای متفاوت بيانديشند و از تجربه‌های متعارف و معمولی خويش فراتر روند و تبيين‌ها يا راه‌حل‌هایی را خلق نمايند كه خاص و ويژه‌ی خودشان است. ۴. مهارت تفكر نقاد (critical thinking): اين مهارت عبارت است از توانایی تحليل عينی اطلاعات موجود با توجه به تجارب شخصی و شناسایی آثار نفوذی ارزش‌های اجتماعی، همسالان و رسانه‌های گروهی بر رفتار فردی. ۵. توانایی برقراری ارتباط مؤثر (effective communication): اين مهارت به معنای ابراز احساسات، نيازها و نقطه‌نظرهای فردی به‌صورت كلامی و غيركلامی است. ۶. مهارت ايجاد و حفظ روابط بين‌فردی (interpersonal relationship skills): مهارتی است برای تعامل مثبت با افراد، به‌ويژه اعضای خانواده، در زندگی روزمره. ۷. خود-آگاهی (self-awareness): خود-آگاهی به معنی توانایی و ظرفيت فرد در شناخت خويشتن، و نيز شناسایی خواسته‌ها، نيازها و احساسات خويش است. در اين مهارت فرد همچنين می‌آموزد كه چه شرايط يا موقعيت‌هایی برای وی فشارآور هستند. ۸. مهارت همدلی‌كردن (empathy): اين مهارت عبارت است از فراگيری نحوه‌ی درک احساسات ديگران. در اين مهارت فرد می‌آموزد كه چگونه احساسات افراد ديگر را تحت شرايط مختلف درک كند، تفاوت‌های فردی را بپذيرد و روابط بين‌فردی خود را با افراد مختلف بهبود بخشد. ۹. مهارت مقابله (یا کنار آمدن) با هيجان‌ها (coping with emotions): شناخت هيجان‌ها و تأثير آن‌ها بر رفتار. همچنين فراگيری نحوه‌ی اداره‌ی هيجان‌های شديد و مشكل‌آفرين، نظير خشم، مهارت مقابله با هيجان‌ها ناميده می‌شود. ۱۰. مهارت مقابله (یا کنار آمدن) با استرس (coping with stress): در اين مهارت افراد فرا می‌گيرند كه چگونه با فشارها و تنش‌های ناشی از زندگی امروزی و همچنين استرس‌های ديگر كنار بيايند. عناصر اصلی مهارت‌های زندگی: سازمان جهانی بهداشت (۲۰۰۴)، ده مهارت زندگی فوق‌الذكر را به سه طبقه يا گروه اصلی تقسيم می‌كند: الف) مهارت‌های مرتبط با تفكر نقاد يا تصميم‌گيری: اين مهارت‌ها شامل همه‌ی آن چيزهایی است كه با توانایی‌های جمع‌آوری اطلاعات، ارزيابی آن‌ها و توانایی بررسی نتايج هر یک از اين اطلاعات بر اعمال خود فرد و ديگران مرتبط می‌باشد. در اين گروه از مهارت‌ها فرد می‌آموزد كه چگونه تأثير ارزش‌های خودش و ديگران را بر راه‌حل‌های انتخابی خويش تحليل كند. ب) مهارت‌های بين‌فردی و ارتباطی: گروه دوم مهارت‌ها، آن‌هایی هستند كه با ارتباط كلامی و غيركلامی، گوش‌دادن فعال، و توانایی ابراز احساسات و بازخورد دادن مرتبط هستند. در اين طبقه مهارت‌های مذاكره، امتناع و رد كردن درخواست ديگران، و مهارت رفتار جرأت‌مندانه نيز جای می‌گيرند. مهارت‌هایی كه به فرد کمک می‌كند تا تعارضات بين‌فردی را حل كند، نيز در دسته‌ی مهارت‌های بين‌فردی است. همدلی، توانایی گوش‌دادن و درک نيازهای ديگران نيز بخشی از اين دسته مهارت‌ها هستند. كار گروهی، توانایی همكاری با ديگران و توانایی احترام گذاشتن به ديگران هم در اين دسته جای می‌گيرند. به اين ترتيب، اين گروه از مهارت‌ها به مقبوليت اجتماعی کمک كرده و پايه‌های رفتار و روابط اجتماعی سالم را بنا می‌گذارند. پ) مهارت‌های مقابله‌ای و مديريت فردی: اين مهارت‌ها هسته‌ی كنترل درونی را غنی می‌سازند و به اين ترتيب فرد می‌آموزد كه می‌تواند بر اطراف خويش اثر بگذارد و تغییری ايجاد كند. عزّت‌نفس، خود-آگاهی، مهارت‌های ارزشيابی خويشتن، و توانایی تعيين اهداف نيز بخشی از مجموعه‌ی مهارت‌های مديريت خويشتن هستند. خشم، سوگ، و اضطراب همگی بايد مديريت شده و فرد ياد بگيرد كه چگونه با شوگ، فقدان يا ضربه‌های روانی مقابله نمايد. مديريت استرس، مديريت زمان، روش‌های تفكر مثبت و آرام‌سازی بخشی از اين گروه مهارت‌های زندگی هستند. * این متن، بازنویسی‌شده است از کتاب «راهنمای عملی برگزاری كارگاه‌های آموزش مهارت‌های زندگی: كتاب راهنمای مدرس»، نوشته‌ی دکتر لادن فتی و همکاران، تهران: نشر دانژه، 1385.


برای اشتراک‌گذاری این مطلب با دیگران:


سایر مطالب نگارنده


همه‌ی مطالب نگارنده

سایر مطالب مرتبط


همه‌ی مطالب مرتبط

آخرین مطالب